در فیلم سنگ صبور ( the patience stone ) ضمن معرفی اسلام بعنوان دین مردسالار، مسلمانان را مردمی فاقد درک جنسی و بالطبع دچارعقده های جنسی معرفی می کند و مانند اغلب آثار غربی راه حل را در تحریک و ترغیب زنان جهت انقلاب و خیزش در شکست ساختارها دنبال می کند.
مشخصات فیلم :
The Patience Stone (2012)
Ratings: 6.7/10
Writers: Jean-Claude Carrière, Atiq Rahimi (novel)
Director: عتیق رحیمی افغانی – فرانسوی
Stars: گلشیفته فراهانی، حمیدرضا جاودان
Country: Afghanistan | France | Germany | UK
داستان فیلم:
داستان مربوط می شود به زندگی یک زن افغانی (گلشیفته) است که شوهرش از باصطلاح مجاهدان جنگ بوده و در یک مشاجره لفظی و فحاشی تیری به پشت گردنش اصابت کرده و به کما رفته است و زن همچنان امیدوارانه از جسم بی حرکت شوهرش پرستاری میکند. خانه آنها درست در وسط دو جبهه جنگی قرار گرفته است و گاه و بی گاه صدای تیراندازی و انفجار می آید.
زن افغانی که در طول ده سال زندگی مشترک هیچگاه اجازه و مجال گفتگو با شوهرش را نداشته، جسم بی حرکت و فاقد احساس شوهر را فرصتی میابد تا با او حرف بزند و تمام گلایه ها و گذشته پنهان خود را اعتراف کند. او شوهر بی رمق خود را سنگ صبور خود می یابد و از گفتن حرفهای خود احساس سبکی می کند. در پایان فیلم هنگامی که زن در حال اعتراف به خیانت خود بود شوهرش به هوش می آید و به زن حمله ور می شود تا او را خفه کن که زن با خنجری شوهرش را می کشد.
در طول فیلم زن از خاطرات خود در خصوص پدرش می گوید و سپس خاطره ازدواجش و اینکه شوهرش عقیم است و 2 فرزند دختر آنها از مردهای دیگری هستند. او از ترس متهم شدن به نازایی و طلاق، به شوهرش خیانت کرده است. در همه مراحل و مشکلات مشاور و مرکز الهام زن عمه اوست که یک فاحشه است. در قسمتی از فیلم 2 سرباز وارد خانه می شوند که یکی از آنها به زن تجاوز می کند و بعدها خود زن با رضایت خود را در اختیار آن سرباز قرار می دهد.
زن به شدت بین عقاید خود و واقعیت دچار تناقض است. راستگویی، پاکدامنی و دین را باور دارد اما همه جا دروغ می گوید و بارها خیانت می کند. جنگ درونی او موجب می شود گاه و بی گاه به تسبیح و قرآن و نماز پناه ببرد و باز از آنها جدا شود و در نهایت گویی برای همیشه از آنها می گریزد و خود تصمیم به تغییر زندگی خود می گیرد.
(یادآوری می شود که همه نقد و بررسی های این مقاله در محتوا و مفهوم، با گرایش آخرالزمانی و ادیان می باشند و نقد تکنیکالی و ژورنالیستی مد نظر نیست.)
تحلیل:
فیلم ضمن معرفی اسلام بعنوان دین مردسالار، مسلمانان را مردمی فاقد درک جنسی و بالطبع دچار عقده های جنسی معرفی می کند و مانند اغلب آثار غربی راه حل را در تحریک و ترغیب زنان جهت انقلاب و خیزش در شکست ساختارها دنبال می کند. معماری و رنگ های مصیبت بار، زندگی اجتماعی بدون فرهنگ و تمدن، خشونت، جنایت، تجاوز، جنگ طلبی، تضاد و تناقض، دزدی و… همه را به افغانستان نسبت می دهد و طبعاً همه جهان اسلام و بیش از همه ایران را (به علت داشتن پیشینه تاریخی و زبان مشترک) به همان موارد متهم می کند. با چنین نمایشی راحتتر می توانایران را بعنوان تهدید هسته ای جهانی معرفی کرد. نکته عجیب این است که چنین فیلمی را یک افغانی می سازد. بعید می دانم در هیچ کجای دنیا مخالفی پیدا شود که همه کشورش را از دولت و مردم گرفته تا همه زنها و مردها، اینچنین یکجا بکوبد. حتی یک نکته کوچک مثبت و یا استثناء هم یافت نمی شود! بنظرم باید اسم این آقای عتیق رحیمی را کتاب گینس ثبت کنند.
مساله مهمی که همواره پنهان می شود نقش و تمایل غرب در وقوع این فاجعه در افغانستان و کشورهای مشابه است. آنها خود طالبان را پرورش می دهند و بنام آن اسلام را مورد تهاجم قرار می دهند و از سویی دیگر به بهانه طالبان افغانستان را اشغال می کنندو مشخص نیست طی این سالها این همه نیروی غربی در افغانستان چه می کنند!
زیرساخت فیلم:
مبناها و زیرساختهای فیلم بر اساس سه اندیشه ی اومانیسم (انسان محوری)، فیمنیسم (زن سالاری) و فرویدیسم (آزادی جنسی) بنا شده است که ضمن تهاجم صریح به ایمان و اعتقاد به خدا و هر نوع اندیشه دینی و بطور خاص اسلام را مورد تهاجم و اهانت قرار می دهد.
عنوانهای مورد بحث به شرح زیر مورد بررسی قرار می گیرند:
1- نفی خدا:
زن به امید شفا ذکر “القهار” میگوید و خطاب به خداوند می گوید که “شوهرم چقدر در راه تو جنگ کرد اما تو اکنون رهایش کردی!” و در جایی دیگر وعده نزدیک بودن پیروزی را دروغ می داند. او کم کم از پناه بردن به خدا دور می شود در نهایت از سجده به خداوند سرباز میزند و می گوید که “من به کسی نیازی ندارم”. فیلم با به چالش کشیدن وعده یاری و پیروزی خداوند (نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ، یاریى از خداى و پیروزیى نزدیک و مؤمنان را مژده ده، الصف13) و صفت القهار (پیروز) بودن خداوند، به رسم شیطان پرستها خداوند را شکست خورده معرفی می کند.
زن در خواب می بیند که نوزادی بدنیا آورده که مثل پدر بزرگش پیر و سالخورده است. گویا همان ظهور دجال مد نظر بوده است. چرا که او و حضرت مسیح و امام زمان همه از گذشته بوده اند و در آخرالزمان بازخواهند گشت. هر چند آنها تلاش دارند جای آن سه را عوض کنند!
2- توهین و نفی اسلام:
در قسمتی از فیلم روحانی شهر از بلند گوی مسجد می گوید:
“پیامبر گرامی اسلام می فرماید : اگر غیب میدانستم نیکی را تماما از آن خود میکردم و بدی را از خود دور میساختم.
یک روز پیامبر اسلام به همسرشان می فرمایند: ای خدیجه جن مرا تسخیر کرده است از داخل سنگها صدا می شنوم و شبها یک هیولا به سراغم میاید. سپس خدیجه (س) به ایشان می فرماید: دفعه دیگر اگر دیدی مرا آگاه کن. یک روز پیامبر بزرگوار اسلام می فرماید ای خدیجه او را می بینم آنگاه خدیجه (س) موهایش را برهنه میکند و می پرسد هنوز او را میبینی؟ نه دیگر نمیبینم سپس خدیجه (س) می فرماید : هیولا نبود، جن نبود، فرشته بود. جن هیچوقت حرمت موهای مرا نگاه نمی داشت و فرار نمی کرد او یک فرشته بود”.
سپس زن افغانی از عمه خود (زن فاحشه) می پرسد که “آیا بدی می تواند به پیامبر رخنه کند”؟ عمه پاسخ می دهد: آره پیامبر یک انسان بود. یک فرستاده خدا بود مثل 100 هزار تای دیگه.
در ادامه باز می پرسد: منظور خدیجه چه بود؟ و پاسخ می شنود: منظور خدیجه این بود که نمی خواست پیامبر حس کند که دیوانه شده است. می خواست چشمهایش را باز کند. نمونه تو خیالاتش. خدیجه میخواست که حضرت محمد (ص) به حقیقت پیامبریش برسد. بی بی خدیجه باید پیامبر میشد!
فیلم شبهات را مطرح و با مغلطه پاسخ میدهد تا در نهایت به نقطه مطلوب خود برسد. به نظر می رسد حضور جنجالی خانم گلشیفته در فیلم موجب شده تا به حمله شدید فیلم به اسلام کمتر توجه شود.
قسمت اول بحث مربوط به آیه 188 سوره اعراف است که از یک آیه قبل می فرماید: یَسئَلُونَک عَنِ الساعَهِ أَیَّانَ مُرْساهَاقُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبیلا یجَلِّیهَا لِوَقْتهَا إِلا هُوَثَقُلَت فی السمَوَتِ وَ الأَرْضِلا تَأْتِیکمْ إِلا بَغْتَهًیَسئَلُونَک کَأَنَّک حَفِی عَنهَاقُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ(187) قُل لا أَمْلِک لِنَفْسی نَفْعاً وَ لا ضراًّ إِلا مَا شاءَ اللَّهُوَ لَوْ کُنت أَعْلَمُ الْغَیْب لاستَکثرْت مِنَ الْخَیرِ وَ مَا مَسنی السوءُإِنْ أَنَا إِلا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ(188) تو را از رستاخیز پرسند که کی بپا میشود بگو علم آن نزد پروردگار من است که جز وی ، آن را به موقع خود آشکار نمیکند در آسمانها و زمین سنگین است و جز ناگهان به شما در نمیآید از تو میپرسند گویی تو آن را میدانی بگو علم آن نزد خداست ولی بیشتر مردم این نکته را نمیدانند ( 187) بگو من اختیار سود و زیان خویش ندارم جز آنچه خدا خواسته است اگر غیب میدانستم سود بسیار میبردم و بدی بهمن نمیرسید من جز بیمرسان و نوید بخش برای گروهی که ایمان میآورند نیستم (188)
مطابق آیه قبل موضوع اصلی علم غیب، دانستن زمان قیامت است و در واقع به این معناست که پیامبر بخودی خود از چیزی ندارد و البته آنچه را که خداوند اراده کند می داند. لذا داشتن علم غیب مطلق و یا نفی مطلق آن از پیامبر مردود است و به مقداری که خداوند اراده کرده به او آموخته است که موارد آن قابل بحث و ارایه است. نکته مهم این است که رخنه بدی در وجود پیامبر با دچار شدن در ناملایمات متفاوت است. تلقی امکان رخنه بدی در پیامبر از این آیه کاملاً غلط و توهین آمیز است. عصمت پیامبر حداقل در دریافت و ابلاغ وحی از اصول اعتقادی همه مسلمانها و در تعریفی بالاتر و وسیعتر یعنی عصمت در همه موارد اعتقاد ما شیعیان است که با روشهای عقلی و نقلی قابل بحث و اثبات است.
در خصوص قسمت دوم مطرح شده در فیلم من هر چه گشتم سند روایت مذکور را نیافتم. کاملاً مشخص است که از روایات جعلی است. اتهام جنون جزو اولین اتهاماتی بوده که به اغلب پیامبران نسبت دادند. این فیلم حلقه بعدی از اتهامات پی در پی ( آیات شیطانی، کاریکاتورها، فیلم آمریکایی )به پیامبر اسلام است. تلاش شده تا ضمن ارائه نمونه هایی از مسلمانان، بنیان گذار آنرا (نعوذ بالله) شخصی با توهمات و نوعی جنون معرفی نماید.
زن افغانی پس از کشتن شوهر خود می گوید که ” من پیغمبر شدم، پیغمبری که معجزه کرد” که با توجه به حرف آن زن فاحشه که گفته بود حضرت خدیجه باید پیامبر می شد اوج اهانت به پیامبر شکل می گیرد. زن افغانی و شوهرش به پیامبر و حضرت خدیجه تشبیه می شوند.
3- کنایه به شیعه:
چند صحنه مشکوک در فیلم وجود دارد که ممکن است آنها را توهین به شیعیان دانست اما قطعی نیست. یکی صحنه ای است که زن همسایه پس از کشته شدن خانواده اش توسط گروههای مسلح دچار جنون می شود و شعر معروف حافظ را با رقص می خواند (ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی / دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی) و آن به اصطلاح مجاهدین جنایتکار را همان پادشاه شعرش معرفی می کند و می گوید که پادشاه آمده بود مرا ناز کرد. به جرات می توان گفت این معروفترین شعر حافظ در ایران است که یادآور غیبت امام زمان عج است و پادشاه همان امام عصر است.
همچنین بنظر می رسد لباس روحانی شهر دقیقا لباس روحانیون شیعه است که نامش هم ملاحسین (یا مولا حسین) است.
در صحنه ای دیگر از فیلم زن افغان خطاب به شوهرش می گوید: تو مثل قهرمانها غیب بودی؟ این جمله نیز بنظر کنایه ایست به امام زمان (عج).
4- احساس گناه:
زن افغانی برای بقا خود دروغهای زیادی گفته است و بارها به شوهرش خیانت کرده است اما عذاب وجدان و احساس گناه در طول فیلم در همه رفتار زن مشخص است. مواردی چون دعا، نماز، ذکر، قرآن، غسل، توبه، سجده و گریه نشان از خداترسی و ایمان او دارد. او در جایی که مجبور به خیانت نیست در دفاع از عفت خود به خنجر شوهرش پناه می برد اما بعدها به آرامی این احساس گناه و پناه جستن به خداوند در او کمرنگ می شود تا جایی که به میل خود، خودفروشی می کند و در انتها با زنی روبرو می شویم که به اصطلاح از همه این قیدها خود را رها کرده است و با استفاده از خنجری که برای کشتن متجاوز آماده کرده بود و نماد حفظ عفتش بود اقدام به کشتن شوهرش (همان سنگ صبورش) میکند و از هر نوع احساس گناه و رنجی آزاد می شود.
5- مردسالاری:
شروع ازدواجشان زمانی بود که مرد به جنگ رفته بود و او با عکس شوهرش (و یک خنجر در زیر آن) ازدواج کرد و تا آمدنش شبها کنار مادر شوهرش میخوابیده تا مبادا مورد تجاوز برادر شوهرها یا دیگران واقع شود. شوهرش همیشه مثل همین حالت کما، بی کلام و بی نگاه بوده و در طول 10 سال ازدواج هیچوقت نتوانسته با شوهرش به گفتگو بنشیند. رابطه زناشویی آنها همیشه مردسالارانه بوده و هیچگاه برای زن رابطه کاملی اتفاق نیافتاده است. زن برای خروج از خانه برسم عادت حتی از جسم به کما رفته شوهرش هم اجازه می گیرد. خون بکارت و بارور بودن زن آنقدر مهم و تعیین کننده بوده که زن افغانی در هر دو مورد متوسل به دروغ و خیانت شده چرا که طلاق برای او چیزی شبیه مرگ یا بدتر از آن است. پدرش نیز یکی دیگر از همین قماش مردهاست. او بیشتر از زن و فرزندانش عاشق بلدرچین هایش است و بیشتر وقتش به قمار در جنگ بلدرچین ها می گذرد. بلدرچین در اینجا نمادی است از جنسیت و مردانگی و جنگهای بی حاصل آنها. پدرش پس از باخت در یک شرط بندی دختر 12 ساله اش را به مردی 40 ساله فروخت.
6- عقده های جنسی و تجاوز:
در این فیلم همه در حال خیانت و تجاوز هستند. عمه او (همان فاحشه) در خاطراتش از تجاوز مکرر پدرشوهرش می گوید. زن افغانی می گوید اگر شوهرش بمیرد او در معرض تجاوز برادر شوهرها قرار خواهد گرفت تا اینکه یکی از آنها او را به همسری بگیرد. چرا که تمام سالهای که شوهرش نبوده آن برادرها به او طمع داشتند. زن افغانی از احساس تسلطی که بر جسم شوهرش دارد خوشحال و در عین حال هراسان است. چرا که هیچوقت چنین نبوده است. زن افغان برای رهایی از تجاوز یکی از سربازها بدورغ می گوید که یک فاحشه است و حقه اش کارگر می افتد آن سرباز با فحش و ناسزا آنجا را ترک می کند. موضوع را به عمه خود که می گوید عمه می گوید کار درستی کردی آنها با فاحشه کاری ندارند. آنها عقده تجاوز دارند. شیخ شهر به زنها نظر دارد. سربازها همه بدنبال تجاوز هستند. بهمین منوال در اغلب لحظات فیلم فضای عقده های جنسی و تجاوز به عنوان سمبلی از جامعه اسلامی موج می زند. (توصیه می شود در اینجا آمار تجاوز در کشورها را به اعتراف خود غربی ها ملاحظه فرمایید تا معلوم شود عقده های جنسی کجا بیشتر است. جالب است بیشترین آمار تجاور به نسبت جمعیت را کشور فرانسه داراست. کشوری که کارگردان در آن زندگی می کند!)
7- عقده محبت:
هیچ رابطه محبت آمیزی در فیلم وجود ندارد. حتی مادر با فرزندانش. عقده کمبود محبت در کودکان و زنان در فضای فیلم محسوس است. تا جایی که پس از تجاوز پسرک سرباز به زن افغانی بین آنها چیزی شبیه محبت شکل می گیرد. چرا که آن پسر هم یک کودک یتیم و قربانی خشونت است. پسر نوجوان لکنت زبان دارد و مثل یه بچه ضعیف است. هر چند که مستعد تبدیل شدن به یکی از همان مردها را هم دارد. زن افغان در وجود سرباز نوجوان نوعی حمایت و احترام گمشده می یابد. پسر درب شکسته خانه او را تعمیر می کند و برایش هدیه می آورد. فیلم عقده محبت را دستاورد اسلام و راه حل آن را در شکستن ساختار اسلام معرفی میکند.
در اغلب آثار اینچنینی بیشتر افراد گروه دست اندرکار خصوصا بازیگران، عمق موضوع را اطلاع و یا باور ندارند. آنها مانند پیاده نظامی هستند که تصوری از نقشه اصلی جنگ ندارند. با اینکه خانم گلشیفته فراهانی کشف حجاب و آزادی های غربی را باور دارد اما بعید به نظر می رسد آگانه به جنگ با خدا و اسلام رفته باشد.
آخرین مطلب که بر ناراحتی هر مسلمانی می افزاید تشابه حال و هوای فیلم با وضعیت فعلی سوریه است و کشتار و جنایاتی که مسبب آن سلفی ها، تکفیری ها و القائده هستند.
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه. اللَّهُمَّ وَ أَقِمْ بِهِ الْحَقَّ وَ أَدْحِضْ بِهِ الْبَاطِلَ وَ أَدِلْ بِهِ أَوْلِیَاءَکَ وَ أَذْلِلْ بِهِ أَعْدَاءَکَ
والسلام
به قلم : محراب