سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط محراب در 92/5/1:: 11:20 صبح

نقد کتاب "چشم دل بگشا"

 

Book open your mind to prosperity

Open Your Mind to Prosperity 

By: Catherine Ponder  (born February 14, 1927, in Hartsville, South Carolina)

کاترین پاندر

کاترین پاندر

کتاب فوق از پر فروش ترین کتابها در آمریکا و جهان بوده که ترجمه فعلی در ایران چاپ 26 آن در سال 1386 می باشد. خانم "کاترین پاندر" یک کشیش آمریکایی است که با کشف و بکار بستن قواعد مورد اشاره در آثارش و با الهام از دین مسیحیت به یکی از ثروتمندان آمریکا تبدیل گشته است.

در یک نگرش سطحی و مستقل کتاب فوق بسیار مفید و امیدبخش به نظر می رسد اما با کنکاو و مقایسه موارد مطرح شده،  تناقض ها و انحرافات بسیاری آشکار می شود.

مانند اغلب آثار غربی (مخصوصاً رسانه ها) مطالب کاملاً غلط و انحرافی را در لفافه ای زیبا و بسته بندی فریبنده و مشتری پسند طوری به مخاطب تحویل می دهند که مخاطب نه تنها اعتراضی نمی کند بلکه خوشحال هم هست و احساس میکند چیزی با ارزش بدست آورده است. کنترل و مهندسی اذهان و در پی آن کنترل جوامع سیاستی است که امپریالیسم در حال اجرای آن است. شربتهای شیرینی که چند قطره سم در آن چکانده شده و تنها با آنالیز شربت در آزمایشگاه می توان پی به فاجعه برد.

کتاب حاضر در 2 بخش مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

  • بخش اول شامل 4 قانون درست شامل:

 

  1. تاثیر مثبت تکرار و نوشتن در تحقق خواسته
  2. تاثیر مثبت پرداخت زکات در زندگی
  3. تاثیر مثبت پالایش فکری و عملی در زندگی
  4. اتحاد عشق و فرزانگی
  • بخش دوم شامل 10 مورد از اندیشه های انحرافی و الحادی و یا موهوم به شرح زیر:

 

  1. خواست خدا / خواست انسان
  2. ثروت گرایی / کمالگرایی –  دنیا / عقبی – خوشبختی / سعادت
  3. فقر / غنی
  4. پیامبران و کتب مقدس
  5. کدام خدا؟
  6. برهان خلف
  7. ذهن / عمل
  8. الگوها ی موفق
  9. دعا

نویسنده با در هم آمیختن موارد فوق (حق و باطل) به خواننده می آموزد که خدایی در آسمانها نیست بلکه اگر هست آن خدا خود تو هستی. خدا درون توست و اراده تو اراده خداست. بهشت و ملکوت وعده ای کذب است و مبنا همین دنیاست و بهشت را همینجا باید بسازی. با مغلطه در کتب الهی و زندگی پیامبران و معرفی الگوهای غلط به اثبات نظریه اش می پردازد. در نهایت عصیان و یاس نتیجه این کتاب خواهد بود برای خواننده.

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ(و حق را به باطل در نیامیزید و حقّ را با اینکه می دانید کتمان نکنید)1

 

 

بررسی مشروح موارد درست بخش اول

 

 1- پالایش و رهایی

فارغ از نوع دین و اعتقاد فرد، پالایش ذهن و روح از هر نوع صفت بد اعم از کینه، تنفر، منفی بافی ... و بخشش دیگران و امیدواری و پالایش زندگی به کمک بخشیدن یا دور ریختن اسباب اضافه در زندگی موجب سبکباری، آرامش، تندرستی و هماهنگی خواهد شد و خلاء ایجاد شده مسبب قانون جذب و آمادگی برای پذیرش خواهد بود که در اسلام برای مومن به سبب نیت قرب الهی موجب هدایت و فراوانی نعمتهای خداوند اعم از معنوی و مادی خواهد بود.

 

 2- نوشتن، تکرار، تصاویر، اسامی خاص

مسلماً تاثر نوشتن و تکرار به عنوان یک قانون قوی در آموزش و جذب در جنبه های مختلف زندگی مورد توجه و پذیرش همگان است که چه در موارد مثبت چه در موارد منفی موثر است. مثلا استفاده جادوگران از نوشته ها،  اوراد، تصاویر و اسامی خاص. همچنین جنگ نرمی که غرب علیه اسلام بر پا نموده است بر همین پایه استوار است.

در اسلام خواندن و تکرار در قرائت قرآن، نمازها، دعاها، تسبیحات، توسل، اسماء و صفات خداوند و پیامبران و معصومین، عریضه نویسی و دعانویسی همه جهت سعادت انسان در هر دو جهان بر همین منوال پایه ریزی شده اند.

 

3- عشریه

پرداخت عشریه (یک دهم از مال) که در همه ادیان آسمانی وجود دارد و تاثیر آن در رفع فقر خصوصاً پرداخت در دوران فقر مطلب درستی است که در اسلام بسیار تاکید شده است.

 

4- فرزانگی و عشق و اتحاد آنها

مشروط بر اصلاح تعریفها از دو واژه "عشق" و "فرزانگی" مبحث اکتساب و درک عشق و فرزانگی و اتحاد آنها در وجود انسان مطلبی است که در عرفان اسلامی مطرح است. امام علی ع می فرمایند: الهی هب لی قلبا ًعقولا ً (خدایا قلبی بسیار خردمند به من عطا کن)2

 

 *****************

 

بررسی مشروح موارد انحرافی بخش دوم

 

1- انسان محوری / خدامحوری

مبناء و محور هستی کیست؟ آیا انسان محور دنیا است (اندیشه شرک آمیز اومانیسم) و خداوند فرع قضیه است؟ یا اینکه خداوند را محور اصلی فرض کنیم و انسان را فرع محسوب کنیم؟ یا اصلاً این دو را بر هم منطبق کنیم و یکی فرض کنیم؟

در تمام ادیان توحیدی و اسلام مبنا خداوند است وبقیه (ما سوا الله) همه فرع هستند. خداوند پادشاه و صاحب همه عالم است و هر آنچه بخواهد انجام می دهد (فعال لما یرید)3

از طرفی منطبق کردن خواست خداوند با خواست انسان هم مساوی است با حذف خداوند بصورت زیرکانه چرا که بهر حال باید وجود و خواست خداوند را بصورت مستقل بپذیریم. خداوندی که ممکن است بر اساس علم مطلق خود تصمیمی برای انسان بگیرد که انسان آنرا نخواسته باشد.

پس مورد اول مغلطه بزرگ اومانیسم است که تمام اصول کتاب روی آن بنا شده است.

 

2- خواست خدا / خواست انسان

بعد از پذیرفتن خدامحور بودن جهان، بحث بعدی محدوده اختیارات انسان است. آیا ممکن است موردی را انسان بخواهد که خداوند نخواهد؟ طبعاً جواب مثبت است.

در اسلام شب قدر داریم. رزق و روزی، مرگ و بعضی موارد دیگر را از پیش تعیین شده می دانیم. همچنین آن مشیت ها را قابل تغییر می دانیم. عواملی در اختیار هستند جهت تغییر قضا و قدر خداوند مثل دعا، صدقه، صله رحم و غیره. اما باز نهایت امور بدست خداوند است و انسان همواره در حالت خوف و رجاء است ( ترس از خداوند و امید به خداوند توامان).

پس هیچ انسانی نمی تواند ادعای کند که تسلط کامل بر زندگی و سرنوشت خود را دارد حتی پیامبران و معصومین چنین ادعایی نکردند. اصطلاحاً "انسان مکلف است به تکلیف نه به نتیجه". به زندان افتادن حضرت یوسف، فقر و بیماری حضرت ایوب، کور شدن حضرت یعقوب و بسیاری موارد دیگر سندی است روشن بر بندگی و سرسپرده بودن این افراد در حوزه سلنطت بزرگ خداوند.

اختیار و قدرت انسان به این صورت تعرف می شود که انسان مختار است بر اساس خواست خود هر غلطی که خواست انجام دهد یا اینکه با اختیار سرسپرده و بنده و تسلیم خداوند شود.

اختیار و آزادی بزرگترین و مهمترین هدیه خداوند به این موجود خاکی است و بهترین حالت رسیدن به مرتبه ای است که انسان همه اختیار خود را با خشوع و تسلیم به خود خداوند بازگرداند.

"در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم /  لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی" 4

و این است معنی اصلی اسلام.

 

3- ثروت گرایی / کمالگرایی –  دنیا / عقبی – خوشبختی / سعادت

بعد از پذیرش محوریت خداوند و غلبه خواست خداوند بر همه چیز، تمرکز و توجه انسان روی چه باشد بهتر است؟

روح کمالگرای انسان به قله گرایش دارد یا صرفاً به ثروتمندی در چند روز دنیا؟ کمال و سعادت یا ثروت و خوشبختی ؟ آیا ثروتمندان به کمال هم رسیده اند؟ آیا هر خوشبختی (در زندگی دنیوی) سعادتمند هم خواهد شد؟ مسلماً جواب منفی است یعنی ممکن است آدمهای ثروتمند و خوشبختی هم باشند که به سعادت و کمال برسند اما یک قانون کلی نیست. پس چرا ما به جای هدف گذاری روی کمال و سعادت روی مورد انحرافی ثروت گرایی (کاپیتالیسم) و خوشبختی هدف گذاری کینم؟

آیا قبول داریم که این دنیا بازیچه و کوتاه است و ما سالهای بی نهایت در آن جهان زندگی خواهیم کرد؟

و اینکه "الدنیا مزرعه الاخره"5 دنیا محل آزمایش است نه آن بهشتی که بدنبالش باشیم.

بدیهی است مطالب گفته شده ناقض اصل کار و تلاش برای بهبود مادی و رفاه نیست. اما نکته مهم اولیت بندی هاست.

 

4- فقر / غنی

آیا فقر بد است و ثروت مطلوب؟ طبق احادیث معصومین بدترین فقر، فقر معنوی است. یعنی انسان از شناخت و درک خداوند و ماهیت زندگی محروم باشد خیلی بدتر است از اینکه بی پول باشد.

یک انسان سالم در کسب و کار محدودیتهایی دارد که شامل موارد زیر است:

  1. فرصت محدود انسان (24 ساعت در شبانه روز): عمر انسان بزرگترین ثروت اوست. یک زندگی بخور و نمیر که به جز کار قسمتی از وقت آن صرف عبادت، رشد معنوی، کسب معرفت و ثواب می شود و قسمتی صرف دیگران (به علت احساس وظیفه اعم از صله رحم و ... ) بهتر است از ثروتمندی که همه وقت خود را صرف ثروت اندوزی کرده است.
  2. وظایف انسان در قبال دیگران ( پدرو مادر،  همسر و فرزندان، اقوام، همسایه ها و ...): انسان مجاز نیست جهت کسب ثروت بیشتر از مسولیتها و وظایف خود فرار کند. مثلا کم توجهی به خانواده و ... یعنی یک زندگی متوسط همراه با انجام مسولیتها در حد تعریف شده و توان بهتر از ثروتمندی است که به همه چیز پشت پا زده.
  3. محدودیت در نوع کسب و معاش (حتما حلال باشد و شرافتمندانه باشد)
  4. توانایی ها و استعدادهای فردی (که در افراد متفاوت است): مثلا اغلب شخصیت های فرهنگی یا هنری، تمایل و یا حتی استعداد تجارت را ندارند.
  5. شرایط اقتصادی بازار کار: ممکن است عاملی از محیط شما را دچار فقر کند.

چطور می توان با در نظر گرفتن موارد فوق و مهمتر از همه "غلبه خواست خداوند بر خواست ما" ثروتمند شدن را تضمین کرد؟ حضرت محمد (ص) به اتفاق صحابه خود در شعب ابی طالب دچار فقر شدید شدند. پس فقری که علی رغم کار و تلاش حاصل شود و دفع آن خارج از توان فرد است (با در نظر گرفتن 5 مورد بالا) نه تنها بد نیست بلکه قسمتی از تکامل و سعادت فرد محسوب می شود و آن نعمتی است و آزمایشی است از طرف خداوند چرا که خداوند یکی از راههای آزمایش را ابتلای انسانها به فقر عنوان کرده است. آیا این فقر گناه و شرارت است؟

چنین فردی با قناعت، صبر، توکل و شکرگزاری در این شرایط می تواند به سرعت به سعادت و خشنودی خداوند نزدیک شود.

اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل   ***   کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی 6

 

همچنین ثروتی که نتیجه یه تلاش و زندگی سالم است (باز با در نظر گرفتن 5 مورد بالا) نیز مطلوب است. چنین فردی هم به نوعی دیگر در پی کمال و سعادت خود خواهد بود.

آیا واقعاً رشد انسان در شرایط ثروتمندی بهتر و سریعتر است از حالت فقر؟ کسی میتواند تضمین کند؟ پس "بایدی" وجود ندارد. بدیهی است که موارد بالا ناقض سعی و تلاش انسان جهت رفاه و ظلم ستیزی نیست و جامعه بدون فقیر یک آرمان و آرزوست که ان شا الله در آخرالزمان شکل خواهد گرفت و هر فرد مسلمان با چنین رویکرد و نگرشی زندگی می کند. منابع و ثروت در دنیا محدود است و همیشه یک عده بیش از سهم خود به هر قیمتی ثروت اندوزی می کنند (مثل جریانهایی که چنین کتابهایی تولید و هدایت می کنند) نتیجه این می شود که تاریخ پر است جنگ و کشتار و فقر.

 

5- پیامبران و کتب مقدس

مغلطه دیگر کتاب در استناد به کتب الهی و زندگی پیامبران است در توجیه اصالت ثروت (کاپیتالیسم) و اصالت اراده انسان. نویسنده صرفاَ به قسمتهایی که موافق با گفتار خود بوده توجه کرده و بقیه موارد را نادیده گرفته است.

مثلاً عدم موفقیت حضرت مسیح و اغلب پیامبران از دعوت همه مردم به آیین خود را چگونه می توان تفسیر کرد؟

نعوذبالله آیا حضرت مسیح (ع) نمی توانست با استفاده از تکرار و نوشتن و ... همه امت خود را به دین خود دعوت کند تا آن ماجراها پیش نیاید؟

همچنین فراز و نشیب و آزمایشات مختلف اعم از فقر و بیماری و... که در زندگی اغلب پیامبران وجود دارد (یعقوب، یوسف، ایوب، یونس، ابراهیم، ...) ناقض ادعای کتاب است.

در خود کتاب جمله ای بسیار مهم از حضرت مسیح (ع) آمده که همان جمله کل کتاب را زیر سوال می برد و آن جمله این است: "عبور شتر از سوراخ سوزن آسان تر است از ورود ثروتمند در ملکوت"

در قرآن ثروتمندانی همچون سلیمان، داود، ذوالقرنین ستوده شده اند و از طرفی دیگر ثروتمندانی چون قارون، فرعون، ولید بن مغیره، ابو لهب نفی می شوند. همچنین عامل سرمستی غرور، غفلت و طغیان اقوام گمراه را ثروتمندی آنها اعلام می نماید. و فقیرانی چون اصحاب صفّه مورد ستایش قرار می گیرند.

پیشنهاد می شود مقاله مختصر و مفید "فقر و غنا در قران" با لینک زیر را مطالعه فرمایید.7

 

6- کدام خدا؟

در قسمتهای مختلف از خداوند یاد شده که در بعضی موارد منظور همان خداوند در تعریف دین مسیحیت است و مواردی دیگر از موضوعاتی موهوم و گنگ تحت عنوان خداوند یاد می شود.

  1. خدای درون : چنین خدایی وجود ندارد و این همان اومانیسم (انسان محوری) می باشد.
  2. طرح الهی یا نظم الهی: طبق تعریف کتاب طرح و نظمی است که در آن همه انسانها ثروتمند و تندرست هستند و هر فقر و بیماری خارج از آن طرح است که باید اصلاح شود. چنین طرحی از کجا آمده؟ در اسلام طرح اصلی خداوند برای همه انسانها زندگانی جاوید در بهشت است و طرح دنیوی خداوند آزمایش ها و امتحانات معرفی شده است. بعید بنظر می رسد حتی در دین فعلی مسیحیت هم چنین طرحی پیدا شود.
  3. ذهن الهی
  4. بخشایش: توصیه شده دیگران را ببخشیم و آنها هم ما را ببخشند تا همه آزاد شویم. بخشایش خدای درون من (که معلوم نیست چه چیزیست) و خدای درون دیگران. پس بخشیدن صاحب اصلی یعنی خداوند چه می شود؟ هیچ اثری از توبه و طلب بخشش از خداوند نیست که البته جای تعجب هم ندارد وقتی محور انسان است نتیجه همین می شود.
  5. آرزو: "آرزو همان خداست"
  6. ملکوت: "شما باید ملکوت را از پدر (خداوند) همینجا و اکنون دریافت کنید" جلوه ای دیگر از افکار شرک آمیز. بالاخره بهشت و جهنم وجود دارد یا نه؟ یعنی می شود بهشت را همینجا ساخت؟ اگر می شود پس آنکه خدا آماده کرده چه می شود؟ در کل قرآن چنین چیزی نیست و مسلماً در مسیحیت هم نیست چون آنها هم به بهشت (ملکوت) اعتقاد دارند.
  7. استفاده از تصویر برای خداوند:  در دستور تهیه چرخ اقبال گفته می شود که در مرکز تصویر "مظهر الوهیت" یا نماد معنوی را بکشید و در اطراف آن آرزوهایتان را.
  8. محبت: "خدا محبت است"
  9. خواست من خواست خداست
  10. ذخیره الهی و بازگشت: عبارت موهوم دیگر که اگر لازم است بازنگری شود. خداوند سعادت ابدی را برای انسان طرح ریزی کرده است و نه الزاماً ثروتمند شدن در دنیا!

 

7- برهان خلف

آیا همه ثروتمندان از همین مسیر به ثروت رسیده اند؟ ثروتمندانی که چشم دل نگشاده اند اما ثرتمند هستند چگونه قابل توضیح اند؟

آیا همه جوانانی دیوارهای اتاقشان مملو از عکس ماشین های لوکس و هنرپیشه ها و شخصیتهای معروف است به آرزوهای خود رسیده اند؟

 بحران اقتصادی در غرب و جنبش 99% در آمریکا چگونه قابل توضیح است؟ البته خانم پاندر جزو همان یک درصد ثروتمندان آمریکا هستند و مشکلی ندارند!

 

8- ذهن / عمل

حضرت علی (ع) می فرمایند: مراقب افکارت باش آنها به گفتار تبدیل می شوند، مراقب گفتارت باش آنها به کردار تبدیل می شوند، مراقب کردارت باش آنها به عادات تبدیل می شوند، مراقب عاداتت باش آنها به شخصیت تبدیل می

 شوند. مراقب شخصیتت باش آن سرنوشت خواهد شد

رابطه ذهن - عمل مطلب درستی است اما بصورت یک طرفه و قطعی نیست. بلکه بصورت دو طرفه و نسبی است. یعنی الزاماً هر نوع فکری تبدیل به فعل نمی شود. همچنین اعمال هم به افکار تبدیل می شوند و هر دو مکمل هم هستند. اگر کسی که مثلا یک پا ندارد هر چه بنشیند و تجسم داشتن پا و سلامت کند اتفاقی نخواهد افتاد و این یک خیال پردازی است. نباید در جهان یک قانون را به تنهایی بررسی کرد. خداوند جهان را بر اساس قوانین و سنتهای مختلف خلق کرده است و قوانین روی هم تاثیر می گذارند.

ایمان و باور توام با عمل و تلاش و در نهایت توکل به خدا، چیزی است که اسلام به ما می آموزد. "لیس للانسان الا ما سعی"  براى انسان جز حاصل تلاش او نیست.کتاب حاضر اصل رابطه ذهن – عمل را بصورت غلط در حد خیالپردازی و نفی تاثیر کار و تلاش معرفی می کند.

 

9- الگوها ی موفق

اغلب کسانی بعنوان شاگردان یا پیروان قواعد خانم پاندر معرفی می شوند گمنام هستند و علاوه بر استناد غلط به بعضی کتب مقدس و پیامبران از وینستون چرچیل و روزولت دو جنایتکار تاریخی به بعنوان افراد موفق که به اصول به اصلاح توانگری آشنا بودند نام می برد.

در جنایت معروف آن دو سیاستمدار در حمله استراتژیک به شهر درسدن آلمان، در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، با 1300 بمب افکن، بیش از 3900 تن بمب را بر روی شهر رها کردند و 600 هزار نفر زنده زنده در آتش سوختند.

همچنین چرچیل نخست‌وزیر سابق انگلستان بزرگ‌ترین جنایتکار تاریخ بشر که جنایاتی چون کودتای 3 اسفند 1299 ایران، حمله به ایران بیطرف در جنگ جهانی دوم، طراحی و اجرای کودتای 28 مرداد در ایران،  دستور به اجرای یکی از بزرگ‌ترین نسل‌کشی‌های تاریخ بشر در هنوستان و ... در کارنامه این سیاست مدار جنایتکار به ظاهر خوشنام انگلیسی دیده می شود.

 

10- دعا

به جز بخشهایی از کتب مقدس، شبه دعاهایی در کتاب آموزش داده می شوند که نحرافی هستند و بر اساس نگرش الحادی "انسان خدایی = اومانیسم" طرح ریزی شده اند.

ساختار دعا در اسلام متفاوت است و از سمت یک مخلوق به درگاه خداوند مشخص واحد می باشد. نه با اصطلاح درخواستی که یک موجود با اراده بی نهایت (= انسان) از یک خدایی که موهوم است و هر چه انسان اراده کند او هم همان را اراده می کند!

"ادعوا ربّکم تضرُّعا و خفیة انّه لا یحب المعتدین" پروردگار خود را آشکارا از روی تضرّع، و   در   پنهانی بخوانید! و از تجاوز دست بردارید که او متجاوزین را دوست نمی دارد9

 

(دیگر آثار ترجمه شده از این نویسنده شامل از کتابهای "از دولت عشق" ، "قانون شفا" ، "قانون توانگری" ، "قدرت دعا" ، "شهامت موفق شدن" می باشند که ان شا الله در آینده مورد بررسی قرار خواهند گرفت.)

 

والسلام

 

 منابع: 

  1. سوره البقرة آیه 42
  2. حلیة الاولیاء، ج 1، ص 67
  3. سوره البروج آیه 16
  4. حافظ
  5. پیامبر اکرم ص - ابن ابى جمهور احسائى، عوالى اللآلى، ج 1، ص 267
  6. حافظ
  7. "فقر و غنا در قران" نوشته آقای تبریزی http://www.cloob.com/timeline/blog_731193_930627
  8. سوره النجم آیه 39
  9. سوره الاعراف آیه 55